دست نوشت های یک انسان نما...

غمگین دیروز... عاشق امروز!!

دست نوشت های یک انسان نما...

غمگین دیروز... عاشق امروز!!

تقدیم...

اینم به جمله ی قشنگ تقدیم به کسی که خیلی دوستا دارم
ولی قطعا او اینجا را نمی بیند...



خُداحـافـظی کـه میـکُنی...
هـی...
بیـشتر دوست داشتـَنَـم می آیَد!

خداوند...

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان ... !!

اما به قدر فهم توکوچک می شود.

و به قدر نیاز تو فرود می آید.

و به قدر آرزوی توگسترده می شود.

وبه قدرایمان توکارگشامی شود.

بگذار...



بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود
راه من جداست
بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند
چتر من خداست

چه حالی دارد...!؟

برایم تعریف کن
هرگز فراموش نشدن
چه حالی دارد...!؟

هیچ فکر کردی خود؟

هیچ فکر می کردی؟
که منم روزی بگریم هرگز؟
که منم روزی هراسان باشم؟
از پس آن دل و احساس سخت...
... من نیز دل دارم! دل!!
که دل من نیز دل است...
از سنگ و چوب نیست!

زندگی!

زندگی!
مرا ببخش... شاید حق با تو باشد!
... من لایق زشتی ها و بدی های جاری در تو نبودم.
هیچگاه...هرگز!
زندگی برا من...
در آن لبخندی نهان بود که هیچگاه باورم نکرد!!
تو گوئی من زاده شدم
که غم های خود را زیر غم های دیگران
... چال کنم!
تو گوئی من زاده شدم
که هر گز یکی دو روزی شاد بیش نبینم!

خوشحالی من در آن چشمانی بود که
هیچگاه باورم نکرد!
زندگی حق با تو بود!!
من هرگز لایق زشتی های تو نبودم...