دست نوشت های یک انسان نما...

غمگین دیروز... عاشق امروز!!

دست نوشت های یک انسان نما...

غمگین دیروز... عاشق امروز!!

زندگی!

زندگی!
مرا ببخش... شاید حق با تو باشد!
... من لایق زشتی ها و بدی های جاری در تو نبودم.
هیچگاه...هرگز!
زندگی برا من...
در آن لبخندی نهان بود که هیچگاه باورم نکرد!!
تو گوئی من زاده شدم
که غم های خود را زیر غم های دیگران
... چال کنم!
تو گوئی من زاده شدم
که هر گز یکی دو روزی شاد بیش نبینم!

خوشحالی من در آن چشمانی بود که
هیچگاه باورم نکرد!
زندگی حق با تو بود!!
من هرگز لایق زشتی های تو نبودم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد